(آيـه 56)ـ مـوسـى از ايـن مـاجـرا سـخـت نـاراحـت شد, چرا كه از بين رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائيل در اين ماجرا بهانه بسيار مهمى به دست ماجراجويان بنى اسرائيل مى داد كه زندگى را بـر او تيره و تار كند, لذا از خدا تقاضاى بازگشت آنهارا به زندگى كرد, و اين تقاضاى او پذيرفته شد, چنانكه قرآن مى گويد: ((سپس شمارا بعد از مرگتان حيات نوين بخشيديم شايد شكر نعمت خدا را بجا آوريد)) (ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون ) ((10)).(آيه 57) ـ.نعمتهاى گوناگون !. آن گـونه كه از آيات (20 تا 22) سوره مائده بر مى آيد پس از آن كه بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان نجات يافتند, خداوند به آنها فرمان داد كه به سوى سرزمين مقدس فلسطين حركت كنند و در آن وارد شـونـد, اما بنى اسرائيل زير بار اين فرمان نرفتند و گفتند: تا ستمكاران (قوم عمالقه ) از آنجا بـيـرون نـروند ما وارد اين سرزمين نخواهيم شد, به اين هم اكتفا نكردند, بلكه به موسى گفتند: ((تو و خدايت به جنگ آنها برويد پس از آن كه پيروز شديد ما وارد خواهيم شد))!.
موسى از اين سخن سخت ناراحت گشت و به پيشگاه خداوند شكايت كردسرانجام چنين مقرر شد كه بنى اسرائيل مدت چهل سال در بيابان (صحراى سينا)سرگردان بمانند.گـروهـى از آنـهـا از كـار خـود سخت پشيمان شدند و به درگاه خدا روى آوردند,خدا بار ديگر بنى اسرائيل را مشمول نعمتهاى خود قرار داد كه به قسمتى از آن دراين آيه اشاره مى كند: ((ما ابر را بر سر شما سايبان قرار داديم )) (وظللنا عليكم الغمام ).پيدا است مسافرى كه روز از صبح تا غروب در بيابان , در دل آفتاب ,راهپيمايى مى كند از يك سايه گـوارا (هـمچون سايه ابر كه نه فضا را بر انسان محدودمى كند و نه مانع نور و وزش نسيم است ) چقدر لذت مى برد.از سوى ديگر رهروان اين بيابان خشك و سوزان , آن هم براى مدت طولانى چهل ساله نياز به مواد غـذايـى كـافـى دارنـد, ايـن مـشـكل را نيز خداوند براى آنها حل كرد چنانكه در دنباله همين آيه مـى فـرمـايد: ((ما من و سلوى را (كه غذايى لذيذ ونيروبخش بود) بر شما نازل كرديم )) (وانـزلنا عليكم المن والسلوى ).
((از ايـن خـوراكهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد ((و از فرمان خداسرپيچى نكنيد و شكر نعمتش را بگذاريد)) (كلوا من طيبات ما رزقناكم ).ولى باز هم آنها از در سپاسگزارى وارد نشدند ((آنها به ما ظلم و ستم نكردندبلكه تنهابه خويشتن ستم مى كردند)) (وما ظلمونا ولكن كانوآ انـفسهم يظلمون ).((من و ((سلوى )) چيست ؟. بـعضى از مفسران احتمال داده اند كه ((من )) يك نوع عسل طبيعى بوده كه بنى اسرائيل در طول حـركت خود در آن بيابان به مخازنى از آن مى رسيدند, چرا كه در حواشى بيابان تيه , كوهستانها و سنگلاخهايى وجود داشته كه نمونه هاى فراوانى از عسل طبيعى در آن به چشم مى خورده است .ايـن تـفـسـير به وسيله تفسيرى كه بر عهدين (تورات و انجيل ) نوشته شده تاييدمى شود آنجا كه مـى خوانيم : ((اراضى مقدسه به كثرت انواع گلها و شكوفه ها معروف است , و بدين لحاظ است كه جماعت زنبوران همواره در شكاف سنگها و شاخ درختان و خانه هاى مردم مى نشينند, بطورى كه فقيرترين مردم عسل را مى توانندخورد)) ((11)).در مورد ((سلوى )) بعضى مفسران آن را يك نوع پرنده دانسته اند, كه از اطراف بطور فراوان در آن سـرزمـيـن مـى آمـده , در تـفسيرى كه بعضى از مسيحيان به عهدين نوشته اند تاييد اين نظريه را مى بينيم آنجا كه مى گويد:.بدان كه ((سلوى )) از آفريقا بطور زياد حركت كرده به شمال مى روند كه درجزيره كاپرى , 16 هزار از آنـهـا را در يـك فـصل صيد نمودند اين مرغ از راه درياى قلزم آمده , خليج عقبه و سوئز را قطع نموده , در شبه جزيره سينا داخل مى شود, واز كثرت تعب و زحمتى كه در بين راه كشيده است به آسانى با دست گرفته مى شود,و چون پرواز نمايد غالبا نزديك زمين است ((12)).از ايـن نوشته نيز استفاده مى شود كه مقصود از ((سلوى )) همان پرنده مخصوص پرگوشتى است كه شبيه و اندازه كبوتر است .
نظرات شما عزیزان: